سلامی دوباره
بگفت احوال ما برق جهان است دمی پیدا و دیگر دم نهانست
گهی بر طارم اعلی نشینم گهی بر پشت پای خود نبینم
سلام
یکسال و شش روز گذشت. این قافله عمر عجب میگذرد و چه سخت گذشت...
بعد از یکسال و اندی که نوشتن تو وب رو کنار گذاشتم دوباره اومدم. ولی زخمی تر و نالان تر از همیشه. اما دنیا رنگ و لعاب خودش رو همیشه حفظ میکنه. پارسی بلاگ هم مثل خیلی کسا و خیلی جاهای دیگه تغییرات زیادی کرده! وارد که شدم تعجب کردم. شاید مدتی طول بکشه تا این سیستم جدید رو یاد بگیرم.
شب است و تنهایی
و سکوت
با هزار پنجره ی فریاد
ای شب تنهایی
مرا به خاطر بسپار!