سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بوف تنهایی من

صفحه خانگی پارسی یار درباره

درد و دل

    نظر


بوف تنهایی من
سلام
سلامی به اندازه تمام لحظاتی که دیگر با هم نخواهیم بود......

الان که این نوشته را می نویسم دلم ابری، چشمانم بارانی و ... خلاصه غوغایی به پاست
انگار آسمان هم درد مرا می فهمد او هم چند لحظه ای ست که شدید می بارد و تو باز هم در کنار من نیستی.
امیدوارم روح پر جنب و جوشت در این لحظات قدری آرام بگیرد، تا توشه ای باشد برای مابقی عمر.

بوف من
مرا ببخش، به اندازه تمام لحظاتی که روحت را آزار داده ام، می دانم زباناً کار ساده ایست ولی درعمل ...!
گاهی می گویم کاش پاک کنی بود تا با آن می شد تمامی لحظات نابخشودنی را پاک کرد
بوف من، هرگز، هرگز لحظه ای که تو را آزردم فراموش نمی کنم حتی اگر یک در هزار احتمال دهم که تو مرابخشیدی...
هرگز و هرگز فراموشت نمی کنم، بگذار، بگذار این خود خواهی را تا لحظه مرگ با خود به گور ببرم.

بوف من
از خدا می خواهم که تو را برای خودت بخواهم نه برای خودم. دعا کن. دعا کن. دعا کن. چه بسا خودخواهی است که تو
را برای خودم بخواهم. چقدر از خدا خواستم که دل تنگ نشوم ولی شدم. کاش می توانستم آن لحظه ای را که تو را آزردم
بیشتر توضیح دهم که باور کنی آنچه را که  می گویم.
باور کن بوف من، باور کن که من در آشوبی وصف ناشدنی غوطه ور بودم. مرز جنون و خودکشی.
باران قطع شد پاسی از نیمه شب گذشته 
صدای چک چک بقایای باران از ناودان سکوت شب ابری بی ستاره را برهم می زند. تو هم می شنوی بوف من؟
نمی دانم که تو در این لحظه در خواب یا بیداری به سر می بری!
انگار باران صدایم را شنید دوباره شروع کرد به باریدن...!
همه خوابند و من برای تو می نویسم. تویی که تمام و کافی.
باران.......
و من می روم به مرگ تدریجی زمینی سلام کنم تا فردا تولدی دوباره یابم اگر خدا بخواهد.

و باران همچنان بیشتر می بارد اما این بار شدیدتر.....

بیا باهم دعا کنیم که خداوند ایمانی بیشتر به ما عنایت کند تا همیشه ی عمر پاک  زندگی کنیم.

                                                                                                   پاک مثل زلال آب